شعر طنز

شعر طنز

مفت خورها مال مارا می خورند

وضع ما بد نیست ،این  ها می خورند

شکل ماموتند اما عمد تا 

قد صد تا کود زیلا می خورند

صبح ها از خانه بیرون می روند

سیر دل جالیز و صحرا می خورند

 بعد از آن هم جنگلی خوش طعم را

مثل یک بشقاب حلوا می خورند

کوه را با معد نش راحت تر از

راحت الحلقوم و خرما می خورند

این که چیزی نیست حتی  دیده ام

یک دکل را چون هیولا می خورند 

ساحلی را چند قسمت  می کنند

خوش خوشک با نصف دریا می خورند

عصر ها در شهر چرخی می زنند

دسته جمعی  برج و ویلا می خورند

شامشان هم پیتزای گردنه ست  

 شام را البته تنها می خورند  

برکه ای را هورت بالا می کشند 

 صخره نفاخ است  اما می خورند

پشت بندش یک دو دارو خانه را

 محض درمان و مداوا می خورند

برکه ای را هورت بالا می کشند

گوییا دارند کوکا می خورند

اهل نشخوارند حتی وقت خواب

 تخت خود را با متکا می خورند

 بارشان با یک دو قاطر بار نیست

 بانک را با پول یک جا می خورند

هرچه از اموال ملی  مانده است 

یحتمل ،امروز و فردا می خورند

دست ما کوتاه و خرما بر نخیل

عده ای رفتند بالا می خورند

شاعر:مصطفی مشایخی



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



موضوعات مرتبط: اشعارطنز
[ جمعه 16 بهمن 1394 ] [ 10:0 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]